اشکان امیری شهر سرگرمی
| ||
|
بابابزرگم هشتاد سالشه همیشه اصرار می کنه که بذارید
من از خونه تنهایی برم بیرون مگه زندانی گرفتید؟
می خوام برم نون و روزنامه اینا بگیرم…
یه روز بعد از کلی اصرار گفتیم باشه برو ولی مواظب باش…
رفته نونوایی محل به همه ی اونایی که تو صف بودن
گفته عجب روزگاری شده پنج تا دختر دارم پنج تا پسر
تو این سن و سال من ِ پیرمرد باید بیام تو صف وایسم
نون اونارم من بگیرم نظرات شما عزیزان: [ جمعه 13 دی 1392برچسب:سرگرمی, ] [ 18:26 ] [ Ashkan amiri ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |